وبلاگ جوانان ایرانی

وبلاگ جوانان ایرانی

مطالب مفید از سراسر اینترنت را در اینجا ببینید
وبلاگ جوانان ایرانی

وبلاگ جوانان ایرانی

مطالب مفید از سراسر اینترنت را در اینجا ببینید

عابدزاده زندگی شخصی و دنیای ورزشی اش میگوید / گفتند عابدزاده مواد مصرف کرده است !

یک شب وقتی تمرین می کردم به خانه رسیدم و به همراه خانواده منزل یکی از دوستان بودیم. به امیر، پسرم گفتم به مادرت بگو هر چه سریعتر برویم من حالم خوب نیست. وقتی به منزل رسیدیم ساعت نزدیک یک و نیم بود از جایم بلند شدم و آنقدر سرم درد می کرد که آن را به دیوار می کوبیدم! وقتی به پایین پله ها رسیدم دیگر چیزی متوجه نشدم و به بیمارستان ایرانمهر منتقل شده بودم


عابدزاده زندگی شخصی و دنیای ورزشی اش میگوید / گفتند عابدزاده مواد مصرف کرده است !

کانون هواداری قرمزته : احمدرضا عابدزاده با حضور در برنامه تلویزیونی ناگفته هایی از زندگی شخصی و دنیای ورزشی اش را بیان کرد.

احمدرضا عابدزاده شب گذشته میهمان برنامه ورزش از نگاه 2 بود.

دروازه بان اسبق تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه های استقلال و پرسپولیس در خصوص مسائل مختلف صحبت هایی را انجام داد که در زیر می خوانید. 

*از تماشاگر استرالیایی درس خنده گرفتم!

در بازی با استرالیا به این دلیل روحیه پیدا کردم که خودم را بردم به داخل تماشاگران. طوری وانمود می کردم که انگار هیچ کس نیست. واقعا فشار زیاد بود و حتی باید در 5 دقیقه اول دو گل می خوردیم. آنها طوری بازی کردند و عکس العمل نشان می دادند که حتی روی یک صحنه تصور کرده بودند گل زدند ولی توپ به بیرون رفته بود. وقتی گل دوم را خوردیم سرم را بلند کردم و دیدم که یک نفر در حال دویدن است. او روی تور دروازه رفت و آن را می کشید. جالب است که من از او یک درس گرفتم و آن درس هم خنده بود.

 

*ماجرای عجیب بستری شدن در بیمارستان

یک باشگاهی در خیابان پاسداران وجود دارد که من آنجا تمرین بدنسازی می کردم. یک شب وقتی تمرین می کردم به خانه رسیدم و به همراه خانواده منزل یکی از دوستان بودیم. به امیر، پسرم گفتم به مادرت بگو هر چه سریعتر برویم من حالم خوب نیست. وقتی به منزل رسیدیم ساعت نزدیک یک و نیم بود از جایم بلند شدم و آنقدر سرم درد می کرد که آن را به دیوار می کوبیدم! وقتی به پایین پله ها رسیدم دیگر چیزی متوجه نشدم و به بیمارستان ایرانمهر منتقل شده بودم. بعد از 6- 7 ماه همسرم برایم تعریف کرد که تازه متوجه می شدم چه اتفاقی افتاده است. حتی فشار من روی 2 بود! البته روزنامه ها خیلی حاشیه درست کردند و نوشته بودند من سیگار کشیدم و از مواد استفاده کردم در حالی که همه می دانند اگر کسی سیگاری باشد و با من دست بدهد به او می گویم دستش را بشوید. همیشه می گویم اگر می خواهند من را بکشند باید دستم را ببندند و با دود سیگار این کار را انجام دهند.

 

 
از سال 1361 تا 1363 در یک کارگاه پرسکاری کار می کردم و استادم قول داده بود اگر هفته ای 900 تومان کار کنم دو برابر به من پول می دهد. من هم از صبح تا ساعت یک کار می کردم سپس ناهار می خوردم و به تمرین تام می رفتم و دوباره بعد از تمرین به کارگاه برمی گشتم. تقریبا ماهانه 2500 تومان درآمد داشتم

*شاگردی در محضر شهید قاضی و شهید فروزان مهر

ابتدا منزل پدری ما حوالی خرمشهر بود اما در زمان جنگ به اصفهان آمدیم. من با شهید قاضی و شهید فروزان مهر هم دوره بودم که البته آنها مربیان من بودند و با هم تمرین می کردیم. ما در تیم هلال احمر با هم همکاری می کردیم البته ما تمرینات خاصی برای خودمان داشتیم حتی آقای بهنام سرمربی تیم ما برای برخی از تمریناتمان یک موز جایزه گذاشته بود. زمانی که با آقای قاضی تمرین می کردم آقای کربکندی به من پنالتی می زد اما دقیق یادم نمی آید از 5 ضربه چند تایش تبدیل به گل شد. حتی آقای چرخابی به آقای کربکندی گفت من را برای تیم جوانان بردارد ولی ایشان قبول نکرد. من با آقای چرخابی به تام رفتم ولی بعد از دو سال آقای کربکندی سراغم را گرفت ولی چرخابی گفت من آن زمان گفتم که عابدزاده را ببر ولی الان به او نیاز دارم. اتفاقا با تام در رده های نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسال قهرمان هم شدم.

سال 1362 روزنامه کیهان ورزشی عکس من را زده بود که روی آن تیتر خورده بود «احمدرضا عابدزاده را به خاطر بسپارید» الان همان روزنامه را دارم و در آرشیوم نگه داشتم.

از سال 1361 تا 1363 در یک کارگاه پرسکاری کار می کردم و استادم قول داده بود اگر هفته ای 900 تومان کار کنم دو برابر به من پول می دهد. من هم از صبح تا ساعت یک کار می کردم سپس ناهار می خوردم و به تمرین تام می رفتم و دوباره بعد از تمرین به کارگاه برمی گشتم. تقریبا ماهانه 2500 تومان درآمد داشتم که آن را در اختیار مادرم می گذاشتم و ماهی 500 تومان را برای خودم برمی داشتم. من به همراه دامادمان یک شام بیرون می خوردیم و البته شلوارهای جین زیبایی می خریدم. قرار بود یک روز با تیم تام به کاشان برویم که به من گفتند همراهی شان کنم ولی گفتم اگر این کار را انجام بدهم پول هفتگی ام را از دست می دهم به همین خاطر آنها قبول کردند دو هزار تومان به من بدهند تا تیم را در سفر به کاشان همراهی کنم.

من یک کتانی آدیداس داشتم و بیشتر شبیه کتانی بسکتبال بود. به خاطر همین یک جفت کفش خریدم که بیشتر پاره می شد و من هم هر هفته آن را می دوختم و نزدیک به 6 - 7 سال آن را می پوشیدم.

 

*احترام به پیشکسوتان فوتبال

ناصر حجازی اسطوره فوتبال این مملکت بود، همچنین علی پروین. من عادت ندارم به کسی بی احترامی کنم و حتی اگر یک نفر یک روز از من بزرگ تر باشد جلوی او خم می شوم. فوتبال ما با این پیشکسوت ها زنده است چون این مسائل را از مرحوم دهداری و پدر و مادرم یاد گرفتم. در خانواده ام یاد گرفته ام که تا پدر سر سفره نیامده غذا نخورم. دخترم در حال حاضر دانشجو است و درس می خواند و امیر هم در تاتنهام بود و زبان انگلیسی اش فول است.

 

*از 5 پنالتی پروین 3 ضربه را مهار کردم

من و سیروس قایقران رابطه بسیار خوبی داشتیم و خانوادگی رفت و آمد زیادی داشتیم. سیروس قایقران کاپیتان تیم بود و همه ساله به انزلی می روم و بر سر مزار او حاضر می شوم. زمانی که دو سال در آمریکا بودم نتوانستم به ایران بیایم ولی بلافاصله بعد از برگشتم بر سر مزار او حاضر شدم. یادم می آید یک بار در تمرینات آقای پروین گفت 5 پنالتی می زنم که اگر دو تای آن را بگیری 500 دلار به تو جایزه می دهم که اتفاقا از 5 ضربه 3 ضربه پنالتی را مهار کردم و به زور 500 دلار را گرفتم.

 

*ناراحتی از برخی رسانه ها به خاطر شایعات

زمانی که آن اتفاق برایم پیش آمد راهی سوئد شدم و دکتر از سر من کاملا عکسبرداری کرد و همه چیز را به من توضیح داد. به او گفتم که ورزش می کنم و حتی به من تأکید کرد که به ورزشم ادامه دهم ولی آن زمان خانه خریده بودم و از کسی چک گرفته بودم و چون چک برگشت خورده بود فشار زیادی را متحمل شدم که در نهایت آن فشار به سر من وارد شد و آنگونه بیمارم کرد، ولی چیزی که من را اذیت کرده بود اینکه شایعات زیاد بود. یکی از روزنامه ها درباره من چیزهایی نوشته بود که اصلا درست نبود. حرف من این است اگر اتفاقی می افتد باید در مورد آن تحقیق کرد نه اینکه خیلی زود بگوییم عابدزاده از مواد به این روز افتاده است.

 

در بازی با عربستان وقتی بازی به پنالتی کشید در بین نیمه نادر فریادشیران به من گفت بیا بیرون و گرم کن، دیگر در رختکن نمان. حتی کوچکترین حاشیه ای برای تیم مایلی کهن ایجاد نکردم حتی مایلی کهن باور نمی کرد که من چه رفتاری کرده ام.

*اتفاق جالب در شهر آمل

زمانی با استقلال به آمل رفته بودیم و تیم در آنجا بازی داشت. استادیوم گوش تا گوش پر بود و حتی وقتی بازی تمام شد تیم برای خروج از رختکن دچار مشکل شده بود. آن زمان کاظم اولیایی نزد من آمد و گفت برای آنکه تیم را نجات دهیم تو باید به وسط زمین بروی تا مردم به سمت تو بیایند و ما از طرف دیگر از استادیوم خارج شویم. من هم گفتم چرا من باید از بین این همه بازیکن به وسط زمین بروم که اولیایی گفت چون مردم تو را خیلی دوست دارند این کار را انجام بده.

 

*ماجرای نیمکت نشینی در زمان طالبی

جلال طالبی قصد داشت به خاطر آنکه در یکی از روزنامه ها علیه او صحبت کردم به نوعی کار من را تلافی کند. بعد از آنکه به قطر رفتم می گفتند من باید تست پزشکی بدهم ولی ماجرا چیز دیگری بود. در جام جهانی 98 نزدیک به دو هزار یورو باید به بازیکنان اختصاص می یافت و حتی در حضور سردار نوآموز به صفایی فراهانی گفتم که پول بازیکنان را بدهید ولی آنها قبول نمی کردند. وقتی از آنها می پرسیدم مگر پول مال ما نیست می گفتند چرا پول مربوط به بازیکنان است اما جالب بود که چند بازیکن علیه من موضع گرفتند و فکر کردند من تنها برای خودم صحبت می کنم. اتفاقا یکی از آن بازیکنان را کنار کشیدم و گفتم اگر پولت را نمی خواهی انصراف بده و برو ولی به جای دیگران تصمیم نگیر و صحبت نکن. شما در خارج از کشور بازی می کنید و پول خوبی درمی آورید اما من نیاز دارم. حتی در قطر آقایان با هم صحبت کردند که اگر من بازی کنم دردسر می شود و به همین خاطر داوود فنایی را درون دروازه گذاشتند. البته من خیلی حرف ها دارم و می توانم یک کتاب از حرف هایم بنویسم حتی از همین مدیران باشگاه ها و مربیان ولی حرف ها را در دلم نگه می دارم چون خودشان یک روز در چشم من نگاه می کنند و ابراز پشیمانی می کنند.

*می خواستند کاری کنند عابدزاده محو شود

در بازی با عربستان وقتی بازی به پنالتی کشید در بین نیمه نادر فریادشیران به من گفت بیا بیرون و گرم کن، دیگر در رختکن نمان. حتی کوچکترین حاشیه ای برای تیم مایلی کهن ایجاد نکردم حتی مایلی کهن باور نمی کرد که من چه رفتاری کرده ام. یادم می آید در بازی با عراق سرما خورده بودم و تیم 2 بر یک باخته بود ولی روزنامه ها حاشیه درست کردند که من نخواستم بازی کنم. طوری وانمود می کردند که انگار من عراقی شدم! البته آقایان می گفتند می خواستیم کاری کنیم که عابدزاده از دور فوتبال دور شود.

 

*ماجرای رستوران عابدزاده از زبان خودش

ماجرای رستوران من در خیابان شریعتی اینگونه است که من در آنجا فقط یک مستأجر بودم و نمی توانستم هزینه های اجاره آن را بپردازم. در اصفهان هم یک رستوران زدم و کلی هزینه کردم که در نهایت با یکی از نزدیکان به توافق نرسیدیم و من آن را بستم البته همسرم خیلی در این مدت زحمت کشید و برای رستوران تهرانم هم کلی تلاش کرد. حالا هم هر چه دارم مربوط به همسرم است البته من الان در بلوار ارتش زندگی می کنم.

*کفاشیان حرف زد ولی 4 سال است خبری از او نیست

زمانی که 4 سال پیش با کفاشیان صحبت کردم مقابل چشم من وقتی با اصرار پسرش روبرو شد به او چک داد. کفاشیان اگر سیاست داشت جلوی من چک نمی داد و در منزل این کار را با پسرش انجام می داد. به او گفتم شما هم سالن وزنه دارید و هم امکانات خوب، آن را در اختیار من بگذارید من برایتان آکادمی می زنم و بهترین دروازه بان ها را به شما تحویل می دهم. رئیس فدراسیون 4 سال پیش حرف هایش را تمام کرد و معلوم نیست چه شد. جالب است که من در آمریکا 850 نوجوان را زیر نظر دارم. حتی دروازه بان تیم ملی بانوان آمریکا شاگرد من است. پدر این نوجوان هر روز تمرینات فرزندش را زیر نظر می گیرد. وقتی آقای کفاشیان پیگیری نمی کند مشکل من نیست. در آمریکا امکانات وجود دارد و هیچ مشکلی برای گرفتن پولم ندارم.


منبع : فارس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد