ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
برنامه ورزش از نگاه 2 شب گذشته با دیدگاه حمایت از تیم ملی فوتبال ایران
در راه جام جهانی روی آنتن رفت. در این برنامه طبق وعده قبلی لوتار ماتیوس
کاپیتان سابق فوتبال آلمان و کسی که یکی از با تجربه ترین بازیکنان جام
جهانی بود حاضر شد و در خصوص مسائل مختلف صحبت کرد.
در این برنامه
علی دایی نیز که ظهر روز گذشته با ماتیوس دیدار کرده بود کاپیتان سابق
آلمان را همراهی کرد و سرمربی پرسپولیس نیز صحبت هایی را انجام داد.
ماتیوس
در بخش اول صحبت های خود گفت: فوتبال در آلمان طرفداران زیادی دارد و
جوانها در آنجا آموزش می بینند و خیلی زود به سطح اول فوتبال بر می گردند.
وی
در خصوص دیدار رویایی بایرن مونیخ و منچستر یونایتد و از دست رفتن جام در
دقایق پایانی گفت: دوست ندارم آن روز را به یاد بیاورم. ما 5 دقیقه تمرکز
را از دست دادیم و یکی از روزهای تلخ زندگی من بود.
ارتش سرخ دات کام :
سرمربی سابق تیم ملی گفت:وقتی در تیم امید بودم به من می گفتند که یک بازیکن را جزو 40 نفر بیاور،یک پژو به تو می دهیم.یک شب وقتی تمرین می کردم به خانه رسیدم و به همراه خانواده منزل یکی از دوستان بودیم. به امیر، پسرم گفتم به مادرت بگو هر چه سریعتر برویم من حالم خوب نیست. وقتی به منزل رسیدیم ساعت نزدیک یک و نیم بود از جایم بلند شدم و آنقدر سرم درد می کرد که آن را به دیوار می کوبیدم! وقتی به پایین پله ها رسیدم دیگر چیزی متوجه نشدم و به بیمارستان ایرانمهر منتقل شده بودم |
احمدرضا عابدزاده شب گذشته میهمان برنامه ورزش از نگاه 2 بود.
دروازه بان اسبق تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه های استقلال و پرسپولیس در خصوص مسائل مختلف صحبت هایی را انجام داد که در زیر می خوانید.
*از تماشاگر استرالیایی درس خنده گرفتم!
در بازی با استرالیا به این دلیل روحیه پیدا کردم که خودم را بردم به داخل تماشاگران. طوری وانمود می کردم که انگار هیچ کس نیست. واقعا فشار زیاد بود و حتی باید در 5 دقیقه اول دو گل می خوردیم. آنها طوری بازی کردند و عکس العمل نشان می دادند که حتی روی یک صحنه تصور کرده بودند گل زدند ولی توپ به بیرون رفته بود. وقتی گل دوم را خوردیم سرم را بلند کردم و دیدم که یک نفر در حال دویدن است. او روی تور دروازه رفت و آن را می کشید. جالب است که من از او یک درس گرفتم و آن درس هم خنده بود.
*ماجرای عجیب بستری شدن در بیمارستان
یک باشگاهی در خیابان پاسداران وجود دارد که من آنجا تمرین بدنسازی می کردم. یک شب وقتی تمرین می کردم به خانه رسیدم و به همراه خانواده منزل یکی از دوستان بودیم. به امیر، پسرم گفتم به مادرت بگو هر چه سریعتر برویم من حالم خوب نیست. وقتی به منزل رسیدیم ساعت نزدیک یک و نیم بود از جایم بلند شدم و آنقدر سرم درد می کرد که آن را به دیوار می کوبیدم! وقتی به پایین پله ها رسیدم دیگر چیزی متوجه نشدم و به بیمارستان ایرانمهر منتقل شده بودم. بعد از 6- 7 ماه همسرم برایم تعریف کرد که تازه متوجه می شدم چه اتفاقی افتاده است. حتی فشار من روی 2 بود! البته روزنامه ها خیلی حاشیه درست کردند و نوشته بودند من سیگار کشیدم و از مواد استفاده کردم در حالی که همه می دانند اگر کسی سیگاری باشد و با من دست بدهد به او می گویم دستش را بشوید. همیشه می گویم اگر می خواهند من را بکشند باید دستم را ببندند و با دود سیگار این کار را انجام دهند.
ادامه مطلب ...