وبلاگ جوانان ایرانی

مطالب مفید از سراسر اینترنت را در اینجا ببینید

وبلاگ جوانان ایرانی

مطالب مفید از سراسر اینترنت را در اینجا ببینید

حکایت زیبای گربه و موش از کتاب کلیله و دمنه

alt

حکایت زیبای گربه و موش

   به فلان شهر درختی بود و در زیر درخت سوراخ موش و نزدکی آن گربه ای خانه داشت و صیّـادان آن جا بسیار آمدندی. روزی صیاد دام بنهاد. گربه در دام افتاد و بماند و موش به طلب طعمه از سوراخ بیرون رفت. به هر جانب با احتیاط چشم می انداخت.ناگاه نظر بر گربه افکند.

   چون گربه را بسته دید ، شاد گشت. در این میان از پس نگریست . راسویی از جهت  او کمین کرده بود. سوی درخت التفاتی نمود، بومی قصد او داشت.

   بترسید و انیشید که اگر بازگردن راسو در من آویزد و اگر بر جای قرار گیرم ، بوم فرود آید و اگر پیشتر روم ، گربه بر راه است. با خود گفت در بلا ها باز است و انواع آفت به من محیط و راه مخـوف و هیچ پناهی مرا به از سایه عقل و هیچ کس دستگیر تر از سالار خرد نیست و مرا هیچ تدبیر ، موافق تر از صلح گربه نیست که در عین بلا مانده است و بی معونت  من از آن خلاص نتواند یافت.  ادامه مطلب ...